آداب نماز بر دو قسم است:
آداب ظاهري و آداب باطني.
آداب ظاهري آن است كه
نمازگزار بايد آن را در ظاهر رعايت كند. از جملة آن است كه نمازگزار بدن خود را در
حالت سكون و آرامش قرار دهد، به اطراف خود نگاه نكند و نگاه خود را از محل سجده
برندارد، هيچ حركتي ير از اعمال نماز انجام ندهد، در حالت كسالت و خوابآلودگي و
درد حال سنگيني نماز نخواند و هچ ك از مكروهات نماز را بهجا نياورد. نمازگزار
بايد خود را پيشگاه خداوند متعال احساس كند.
قرآن شريف در آيات مختلف
به آداب نماز اشاره ميكند و ميفرمايد: نماز بايد ترتيل داشته باشد؛ يعني كلمات
آن شمرده ادا شود، ركوع و سجود آن به طور كامل انجام شود،بعد از ركوع و بين دو
سجده بدن آرام گيرد و مستحبات نماز بهجا آورده شود.
ملي محسن فيض كاشاني(ره)
در كتاب شريف المحجه البيضاء با ذكر مثالي زيبا نقش اجزاي مختلف نماز را تبيين كرده
است، وي ميگويد:« كما ل انسان وابسته به دو چيز است: موجوديت باطني و اعضاي
ظاهري؛ موجوديت باطني انسان همانا حيات و روح او و ظاهر جسماني آدمي، اعضا و اندامهاي
اوست. بعضي ازاندامهاي آدمي مانند قلب، كبد و مغز داراي چنان اهميتي هستند كه با
از بين رفتن آن، حيات انسان از بين ميرود. بعضي از اندامها نظير چشم، دست، پا و
بان در موقعيتي هستند كه با نبود آنها، حيات آدمي از دست نميرود، ولي مقاصد حيات
مخدوش ميگردد. يعضي از اندامها چنانند كه با از دست رفتن آنها، نه حيات انسان و
نه مقاصد آن، هيچ يك آسيبي نميبينند، امال به زيبايي انسان لطمه وارد ميشود. اين
اندامها نظير ابرو، ريش و سفيدي پوست است. برخي ديگر اندامها چنانند كه از دست
رفتن آنها به اصل جمال آدمي لطمهاي وارد نميكند، اما از كمال آن ميكاهد، مانند
كمالي بودن ابرو، سياهي موي سر و صورت و سرخبودن گونههاي صورت.
همينگونه است صورت
عبادتهايي كه شرع مقدس براي ما معين كرده است. روح و حيات باطني نماز، خشوع، نيت،
حضور قلب و اخلاص است. ركوع، سجود قيام آن به منزلة قلب، كبد و مغز ميباشد كه اگر
از دست برود، نماز از دست ميرود. قرائت و اذكار نماز در حكم دست، پا، چشم و زبان
است كه با وارد شدن خدشه به آنها نماز حيات خود را از دست نميدهد، اما بعضي از
مقاصد آن مخدوش ميشود. مستحبات نماز به مثابه زيباييهاي مو،پوست و صورت است كه
وجود آنها موجب جمال و زيبايي ميشود. رعايت لطايف آداب در اين مستحبات، به منزلة
كماني بودن ابرو و تناسب اندام است كه موجب كمال زيبايي است.»[1]
نماز براي بنده به مثابه
هديهاي است كه به وسيله آن به پيشگاه ربالارباب تقرب ميجويد،همانطور كه
مردمان با تقديم هدايا نزد بزرگان تقرب ميجويند. اين هديه به خداوند عرضه ميشود
و روز قيامت به نمازگزاران برميگردد. بنابراين، تو در زيباسازي يا زشت و ناقص
كردن نماز اختيار داري، اگر آن را زيبا و نيكو ساختي، خير و خوبي آن به تو بازميگردد
و اگر آن را زشت نمودي، بدي آن به خودت برميگردد.
آداب باطني نماز، داشتن
خضوع و خشوع در نماز است. خضوع؛ يعني رعايت ادب در پيشگاه پروردگار و خشوع؛ يعني
توجه قلبي به خداوند در هنگام نماز و فروتني باطني در هنگام راز و نياز با او.
خشوع بدين معني است كه انسان در هنگام اداي نماز حضور قلب داشته باشد و به امور
دنيوي فكر نكند. خشوع قلب موجب خشوع اعضا و جواغرح ميشود.
پيامبر اكرم(ص) يكي از
مسلمانان را در حال نماز ديدكه با ريش خود بازي ميكند، آنگاه فرمودند: اگر قلب
اين شخص خاشع بود، اعضاي او نيز خاشع بودند.
وقتي مسلمان بداند كه
رستگاري وي در گرو رعايت آداب باطني و داشتن خشوع در نماز است، همانگونه كه
درسورة منافقون ذ كر شده است، ميكوشد تا هنگام اداي نماز مراتب خضوع و خشوع را
مراعات كند؛ بدين معني كه در هنگام خواندن حمد و سوره، تمام توجه خود را متوجه
معبودي ميكمد كه ددرحال راز و نياز با اوست و هنگام ركوع و سجود خداي متعال را
براستي تنزيه و تسبيح ميكند.
امام صادق(ع) فرمودند:«
هنگامي كه رو به قبله نمودي، دنيا و آنچه در آن است را به فراموشي بسپار و مردم و
امور مربوط به آنها را از ياد ببر، قلبت را از آنچه به خود ميسازد، خال كن؛ عظمت
خداوند را به ديدة اطن بنگر و روزي را به يادآور كه هر كس در برابر پروردگار خود
ميايستد و آنچه را انجام داده است، ظاهر ميكند و به سوي مولاي راستين خود باز ميگردد،
ايستادن در چنان روزي بر گامهاي ترس و اميد استوار است.
پس هننگامي كه تكبير گفتي،
آسمانها و زمين و آنچه را ميان آنهاست در برابر عظمت پروردگار كوچك و حقير شما! پس
آن هنگام خداي تعالي بر قلب بندة خود آگاه ميشود، در حاليكه بنده لفظاً خدا را
بزرگ ميشمارد، اما در قلبش از حقيقت تكبير رويگردان است، خداوند ميفرمايد: اي
دروغگو! آيا مرا فريب ميدهي؟ به عزت و جلالم سوگند كه تو را ازشيريني يادم محروم
ميسازم و از مقام قرب و لذت مناجاتم دور ميكنم.
بدانكه(خداوند) به تعظيم
و كرنش تو محتاج نيست و از عبادت و دعاي تو بينياز است و بدرستي كه دعاي تو وسيلهاي
است كه از فضل و رحمت او به تو رسيده است تا به واسطة آن از عقوبت او دور شوي و به
رحمت و بخشش او نايل گردي.»[2]
پي نوشت
ها:
[1]. المحجه البيضاء، ج 1،
ص 339.
[2]. بحارالانوار، ج 84، ص 230.